شهید محسن
شهید محسن
«محسن دهقانپور فراشاه» در 23 شهريور 1346 در روستای اسلاميه از توابع شهرستان تفت به دنيا آمد.
🌹 ولادت : ۱۳۴۶/۰۶/۲۳
🌹 شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۱۹
معراج : شلمچه
🔸 پیام شهید محسن:
ای منافقان کور دل بدانید، اگر مرا قطعه قطعه کرده و بسوزانید، باد را مامور می کنم تا پیام مرا که مبارزه بر علیه ظلم و بیداد است به گوش تشنگان حقیقت برساند.
ای خدای مهربان نمی خواهم تنها به خاطر بهشت شهید شوم، بلکه می خواهم با شهادت من اسلام پا بر جا بماند و انسانها از خواب غفلت بیدار شوند.
فرازی از زندگینامه شهید محسن:
شهید محسن دهقانپور فراشاه فرزند اکبر و فاطمه دهقانپور در روستای اسلامیه(فراشاه )از توابع بخش پیشکوه شهرستان تفت به دنیا آمد.
تحصیلات دوره ی ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش سپری کرد و با ثبت نام در هنرستان فنی اعظم تفت به ادامه تحصیل پرداخت.
محسن ازطریق بسیج سپاه پاسداران تفت آموزش های نظامی را فرا گرفت و درفاصله سه سال هفت بار به جبهه های نبرد عزیمت نمود.
سمت های شهید محسن در جنگ:
او در ستاد پشتیبانی ایلام، شلمچه، جزیره مجنون، پاسگاه زید، هورالعظیم و…. در سمت های رزمنده، مسئول تدارکات، آرپی جی زن، غواص، پیک گردان، سکانچی به دفاع از میهن پرداخت.
شهید دهقانپور آخر الامر
دانش آموز سوم متوسطه در رشته برق بود و به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت و آخرالامر 19 دی 1365 در عملیات کربلای پنج در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به سر به خون خویش غلطید و همسفر با کاروان شهداء به جمع شاهدان تاریخ پیوست. راهش پر رهرو باد.
پيكر وی مدتها در همان منطقه بر جا ماند و 5 تير 1375 پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
وصیت نامه شهید محسن:
بسم رب الشهدا والصديقين
« ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون »
پس از حمد وثناي الهي و اقرار به ذات اقدس او و اولياي او كه اولين آنها علي مرتضي(ع) وآخرين آنها مهدي موعود (عج) و نايب بر حقش خميني روح خداست.
چند كلامي وصيت مي كنم. اي انسانهاي آزاده دنيا امروز روز امتحان است امروز نداي هل من ناصرينصرني امام حسين (ع) است كه زبان امام امت خميني بت شكن برخاسته.
آيا مي شود جواب فرزند پيامبر را نداد و الله نه و من (شهادت) مرگ پر افتخار را بهتر از زندگي لذت بار ميدانم و در جواب حسين زمانمان ميگويم لبيك يا خميني.
ليكن از شما ميخواهم كه امام را تنها نگذاريد كه احياي مجدد اسلام را مديون او هستيم وگفته هايش مو به مو اجرا كنيم.
امام به قدري برايم عزيز است و در قلب كوچكم جاي گرفته كه حاضرم بارها كشته شوم و دوباره زنده گردم ولي قلب رئوفش حتي يك لحظه آزرده نشود.
چند كلامي هم با مردم دارم كه هنوز پس از 7 سال نبرد با خصم زبون حتي براي بازديد از جبهه ها پا از خانه خود بيرون نگذاشته اند و هر روز براي اين انقلاب نق مي زنند.
در اينجا لازم است گوشه اي از وصيتنامه برادر شهيدم حميد دانشجو را يادآور شوم او كه در آخرين كلام خود مي گفت:
روي سخنم با آن كساني است كه دم از حسين مي زنند ولي هنوز پا به عرصه پيكار مستقيم با دشمن حسين نگذاشته اند اينست كه شما را به قطره قطره خون شهدا كه بخاطر عشق به حسين و كربلاي حسين ريخته شده است و مي شود ديگر عزاي سرورمان را نگيريد.
ديگر در عاشوراي او سياه نپوشيد منبعد جامه سرخ برگيريد چرا كه شما از تاريكي شب استفاده كرده و حسين و يارانش را تنها گذاشته ايد و حالا بر سرو سينه خود مي زنيد.
اي اوف بر شما كه ازهر فرقه اي كه هستيد فرداي قيامت همين من راه شما را مي بندم و توضيح مي خواهم اي دشمنان اسلام و اي منافقين كوردل و بدسيرت بدانيد اگر مرا شهيد كرده و بدنم را قطعه قطعه و بسوزانيد و خاكستر مرا بر باد دهيد باد را مامور ميكنم كه پيامم مبارزه عليه ظلم و بيداد است به تشنگان حقيقت برساند.
پدر ومادرم يكي از پايه هاي ايمان صبر است پس نكند در مقابل شهادت من بي تابي بكنيد چون راضي ندارم در شهادت اين حقير هرگز اشكي در جلوي دشمنان بخصوص منافقين ريخته شود و از شما خواهش مي كنم كه خوشحال باشيد.
پدر درود خدا برتو كه چون ابراهيم فرزند خود را بفرمان خداي بزرگ به قربانگاه فرستادي بدان و آگاه باش كه اسماعيلت هرگز از فرمان خداوند سر باز نمي زند و مرگ در راه خدا را جز سعادت و زندگي را جز جهاد در راه عقيده درست نميداند.
پدر جان بدان كه پسر شما رهي رفت كه امام حسين (ع) و يارانش آن را پيمود پس از شما ميخواهم كه قدر اين نايب امام مهدي را بدانيد كه اطاعت از او واجب وشرعي است.
مادرم هيچگاه نمي توانم قدردان آن همه زحمات و رنجهایي باشم كه شب و روز براي تربيت اسلامي من كوشيدي پس از تو ميخواهم كه مرا ببخشي و شير پاكت را حلال كني.
اي مادرم و اي خواهرم اگر جنازه من را متلاشي ديديد ناراحت نشويد و مانند حضرت زينب (س) صبر كنيد و به ياد بدن صد پاره امام حسين (ع) گريه كنيد.
و تو اي تنها برادرم از تو ميخواهم ادامه دهنده راهم باشي و اسلحه خونين من را از زمين برداري و انتقام خون شهيدان را از اين بعثي هاي كافر بگيري.
واي تو خداي مهربان چند كلامي با تو صحبت دارم مي خواهم به تو بگويم نمي خواهم تنها به خاطر بهشت و نعمتهاي آن شهيد شوم.
اين را بدان اگر مي خواهي مرا در جهنم بسوزان ولي من مي خواهم شهيد شوم تا دين تو اسلام پايدار بماند.
مي خواهم شهيد شوم تا انسانهايي ازخواب غفلت بيدار شوند و راه شهدا را ادامه دهند.
در پايان عاجزانه از شما درخواست ميكنم كه دعاي امام را فراموش نكنيد. خدايا خدايا تو را بجان مهدي حتي كنار مهدي خميني را نگهدار.
والسلام عليكم ورحمةالله وبركاته
شهید محسن دهقانپور
1 دیدگاه